اصطلاحات جبهه(بسیار جالب)
اتوبوس سوار شدن: نماز شب خواندن. اگر بچه ها میخواستند به نماز شب خوانها واهل تهجد بگویند: ما را هم فراموش نکن یاالتماس دعا میگفتند: (( ما را هم تو خشاب چهل تایی جا کن)) و میگفتند: اتوبوس سوار شدی ما رو هم سوار کن.
ادکلن سنگر : بوی جوراب نشسته و کثیف .
ترکش پلو: عدس پلو
اسب تیزرو: موتر 250 نوع تریل.
الاغ : موترهای هوندای 125
دستمال گدایی شهادت: چفیه
اهل بیت: تیر بار چی ، راننده ، آبدارچی ، آرپی چی زن ، بی سیم چی و....
باجیگر : دژ بان
کامیون هویج چپ کرده : آش و خوراک و غدا هویج دارد.
بالا بالا شوت میزند: خیلی حالیشه ، زیاد سرش میشود، عرفان و معنویت بالاست.
ستارگان جبهه: نماز شب خوانها
بپا خفه نشی : این چه غرق در نماز و عبادت و از کار شده ایی، از دست نروی؟
بدنش ساخته شده برای رو مین: خیلی خوش هیکل است.
بلبل: مداح و نوحه خوان اهل بیت.
بغدادش خراب است : اسهال یا به اصطلاع ( اس . اس ) دارد.
بیل مکانیکی : قاشق بزرگ غذا خوری
پارتیش کلفته : کسی که همان اول عملیات شهید میشود و یا به سختی مجروع میشد.
پارچ : آفتابه نو و کار نکرده که با نبودن پارچ آبخوری در میان سفره میگذاشتند و آن را پارچ مینامیدند.
پرچم بهداری : کسی که دائم کسالت دارد و یا مریض ، مجروح است و به بهداری مراجعه میکند.
پرچم گل : روحانی رزمنده.
تله موض : ایستگاه های رادیو تخصصی
تعقیبات بعد از غذا : شوخی و جدی ، یعنی خواب بعد از غذا ، خصوصا در گرمای تابستان و بلاخص در جنوب آن هم فصل خرما پزان.
جگر هیولا خورده : خیلی جرات دارد.
جُنگ هفته : آش
چُرت مستحبی: خواب بعد از غذا ی ظهر که گفته شده مستحب است.
ببند فکت را : غیبت نکن، بس کن ، خیلی حرف زدی ، ادامه نده.
ذالفقار: قابقهایی دو موتره
سیب زرد خورده : مجروح شده
سیب سرخ خورده : شهید شده
شکلات بسیجی : نارنجک دستی
شل و شلتیم : خیلی مخلصتیم
فتبله اش دود میکند: زیادی عارف است
فیوزت پریده : خیلی نوارنی شده ای
قرص رفع خستگی : صلوات
قرمزته : وقتی بچه ها به بیماری اسهال مبتلا میشوند و به بهداری مراجعه میکردند و کشیک بهداری که معمولا از خود بچه ها بود به شوخی می پرسید (( اس استه؟ یعنی اسهال داری؟ میگفت : نه قرمزته ؟ ))
کوچولوتیم : اردتمندتیم
کولر گازی : چفیه که خیس میکردند و در مسیر باد قرار میدادند و باد خنکی به وجود می آوردند.
گاز اشک آور : پیاز
لنگه ی دمپایی : همبرگر سفت
مخ : بچه های مخابرات
مرکز عرفان : جبهه
مخ پنچر کردن : اعصاب همه را خورد کزدن - کسی که خیلی حرف میزند.
مگس کش : اسلحه کلاشینکف
ملائک : بچه هایی که در دل شب بی سر و صدا در سرما و گرما لباس های نشسته و ظرفعای کثیف و کفشها را وکس میزدند و تمیز می کردند و...
منور: رزمنده بسیار نورانی
موجی شده : در بسیج ثبت نام کرده و به جرگه ی بسیجیان در آمدن.
مهتابی کار گذاشته : خیلی نورانی شده .
نمره کفشتیم : کوچیکتیم
واحد جنجال و هیاهو : واحد تبلیغات شکر
یواش، نورت نپره : وضو گرفتی ، باطل نشود.
اصلاحات عبادت و اخلاص :
التماس دوا _ بالا بالاها شوت می زند_ بپا خفه نشی _ خروس بی محل _ داشتی ستاره ها را میشمردی _ ستارگان جبهه _ سر کردند نگهدار _ شصت پای ما را هم بگیر _ شهید آینده _ عرفانش بالاست _ فتیله اش دود میکند _ فیوزت نپره _ منبع آب ته کشیده _ منور قورت داده _ مهتابی کار گذاشته _ نور افکن _ نور چراغ افتاده تو صورتش _ یواش ، نورت نپره .
و جدیدا در دوره های آموزشی سربازی
خورشت وحشت: خورشتی که در آن نخود سبز. هویچ. سیب زمینی و پیاز و غیره... در آن به کار میرود وخورشت وحشت نام دارد.
ساچمه پلو با ماست : که معلوم نیست چه جوری تهیه میشود که باعث شکستن داندانها میشود...
دمپایی ابری : کتلتهای خیلی غیر معمولی
منبع : www.dfahmokads.blogfa.com